ژاژگو

سگ لرزه های شک

برای من سرودهای سکولار نخوان. در من آتئیستی از سر درماندگی به خدا توکل کرده است. خدا هنوز هم موجود برتر است

   چهارشنبه شانزدهم فروردین ۱۴۰۲ 15:47   ژاژگو   

به من نور بدهید

‏با این لبخند تصنعی سعی میکنم خشم دنیا را از خودم دور نگه دارم. ولی انتهای قلبم چیزی جز تاریکی و تحیر نیست

   چهارشنبه شانزدهم فروردین ۱۴۰۲ 15:19   ژاژگو   

یک گنگِ متوهم

کم حرف شده ام، دوست ندارم توضیحی به کسی بدهم و هیچ توضیحی از کسی نمی خواهم، میشل مونتنی می‌گفت: غم‌‌های کوچک پُرحرفند، غم‌‌های بزرگ لال..می ترسم که لال شده باشم..

   پنجشنبه دهم فروردین ۱۴۰۲ 20:56   ژاژگو   

فقرِ حوصله

در کتاب‌هایی که خوانده ام فهمیده ام آدم وقتی حوصله‌اش سر می‌رود مستعد کارهای خطرناک میشود، کارهایی که حتماً آدم را بدبخت می‌کند. در واقع آدم این کارها را می‌کند تا مفلوک و بدبخت بشود، تا دیگر حوصله‌اش سر نرود . من یک قربانیِ فقرِ حوصله ام.

   پنجشنبه دهم فروردین ۱۴۰۲ 16:34   ژاژگو   

جهان یک راز است

شانه؟ من فالگوشِ جهان ایستاده ام و حقیقت را نمی شنوم، من نجوا می خواهم، راز می خواهم، سماع می خواهم..

   پنجشنبه دهم فروردین ۱۴۰۲ 10:18   ژاژگو   

خدا مرده است

خدا مرده‌است. خدا مرده باقی می‌ماند و ما او را کشته‌ایم. چگونه خود را تسلی خواهیم داد؟ آنچه مقدس‌ترین و مقتدرترین چیز بود که تاکنون جهان به خود دیده‌است، بر اثر خون‌ریزی بسیار حاصل از چاقوهای ما مرده‌است. چه کسی ما را از این خون پاک خواهد کرد؟ چه آبی برای ما موجود است تا خود را بشوییم؟ چه اعیادی بهر کفاره، چه مناسک مقدسی را از خود ابداع خواهیم کرد؟ آیا عظمت این عمل بیش از اندازه برای ما عظیم نیست؟ آیا نبایستی تنها خود خدایانی دیگر شویم تا شایسته این کار باشیم؟

   دوشنبه هفتم فروردین ۱۴۰۲ 11:45   ژاژگو   

یک سنگ قبر لطفا

‏انسان نیاز داره برای فقدان‌ها حتما یک سنگ قبر داشته باشه تا گاهی بره بشینه بالاسرش و باهاش حرف بزنه.
سنگ قبر بهترین ابداع انسان برای کنار اومدن با فقدانه. فقدان همه چیز، چه مرده، چه زنده، چه اشیاء.

   جمعه چهارم فروردین ۱۴۰۲ 15:26   ژاژگو